Sunday, August 21, 2011

سلام غریبه - نامه دوم

سلام غریبه! غریبه… شاید تو هم یه جای دیگه دنیا داری نامه می نویسی واسه من که برات غریبه م!… هرچن اینکارا واسه یه مرد یه ریزه لوس بازیه!… هه هه هه… فکرشو بکن مث فیلم you‪'‬ve got mail بعد از یه مدت همو دیدیم و کلی هیجانزده شدیم که غریبه نیستیم! تو این دنیایی که آشناها همه غریبه ن، بامزه س که غریبه هاش آشنا از کار درآن، نه؟!
راستی گفته بودم من آدم هنرمندیم؟! این تعریف از خود نیست… ینی کارم هنریه، هر چن از بچگی اینجوری بودم. ذاتی بوده یه جورایی… واسه همین تصویرسازی ذهنیم خوبه اما هیچ جوره نمی تونم تو رو تصور کنم. جز اینکه می دونم قدت بلنده… نه اینکه مث جودی سایه لنگای درازتو دیده باشما… یه بار تو خواب دیدمت. چهره ت یادم نیس، فقط یادمه برای اینکه بوست کنم رو نوک پا بلن شدم و تو هم کمی خم شدی! پس این ینی که قدت بلنده! اما یادم نیس مو داشتی یا کچل بودی… یادم نمیاد چشات چه شکلی بود یا چه رنگی بود فقط نگاهتو یادمه که گرمیش لپامو می سوزوند… دیگه دیگه… دیگه چیزی یادم نیس!
راستی دلم می خواد تو هم به هنری چیزی گرایش داشته باشی… دلم می خواد دیگه… دس خودم نیس. حالا اگرم مستقیمن خودت تو هنری دست نداری، لااقل علاقمند باشی… به فیلم، موسیقی، عکاسی یا هر چیزی… دلم می خواد مثلن با هم بشینیم و از یه کلیپ آندره بوتچلی با هم لذت ببریم! مهم نیس که من فیلمای سطحی دوس داشته باشم و تو عمیق، مهم نیس که تو اهل فلسفه بافی باشی و من فلسفه زایی… هه هه هه…. مهم اینه که ما حرف همو بفهمیم و همو همینجوری که هستیم دوس داشته باشیم.

پ.ن. حالا وهم برت نداره که الان همه خواب و خیالم تویی که حتی نمی شناسمتا!… ممکنه یه روزی بشی… اگه فقط کونتو جمع کنی و تشریفتو بیاری!

No comments:

Post a Comment