Sunday, August 21, 2011

سلام غریبه - نامه هفتم

دیروز سر ناهار یا به عبارتی روزه خواری حرف از خونه داری و بچه و اینا بود همش. راستیتش با توجه به معیارهای خونه داری، من یه دختر خونه دار حساب نمی شم… چون نه تنها خونه ندارم (هه هه هه)، بلکه آشپزی هم بلت نیستم. خوب من بچه آخر تو خونمونم، واسه همین فرصت تمرین برام کم بوده…
از وختی دانشجو بودم سر کار می رفتم و وختی هم میوم خونه مامان غذا رو ردیف کرد بوده، یه دوبار هم خواستم امتحان کنم، بابا غرغر کرد که چیزی که ناوارد درس کنه من که نمی خورم… با اینحال یه بار ماکارونی درس کرده م که خوب شد واقعن. پاستا هم زیاد درس می کنم اما پلو خورش و اینا تا حالا امتحان نکرده م… اینا رو دارم می گم تا بدونی یه مدتی باس باهام راه بیای تا کم کم یاد بگیرم خونه داری رو و البت تو هم زن داری رو! راه اومدن یکی از درسای زن داریه که الان مجانی بهت گفتم!:)))) این نوید رو بهت می دم که من با استعدادم و زود یاد می گیرم، یه بار از سوگل دستور یه دسر رو گرفتم، حالا بیا و ببین چه دسرایی درس می کنم. به به
بحث دوم سر میز ناهار بچه بود. یکی از همکارام بچه دوس داره اما شوهرش یه آدم فلسفه باف منفی نگره! همش می گه بچه بیاریم تو این دنیا که چی بشه؟ بعدن بخواد لعن و نفرینمون کنه! ما خودمون چه گلی به سر پدر مادرمون زدیم که بچه بخواد به سر ما بزنه؟ و از این حرفای صد تا یه غاز…
می دونی. من فک می کنم زن و مردا فقط وسیله ن اما پدیده خلقت از پیش تعیین شده س. ینی چه جوری بگم!؟ به نظرم روح های متولد نشده مث حباب های نامرئی تو فضا هستن… خودشونن که تصمیم می گیرن متولد بشن و پدر و مادرشونو انتخاب می کنن و الا خعلیا هستن که آرزوی بچه دار شدن دارن و بچه دار نمی شن… نمی دونم اصن. فلسفه خلقت خعلی پیچیده س! من که خودم از تولدم بسیار راضیم اصن…
پ.ن. به اطلاع می رسونم که منم بچه دوس دارما، پس خواهشن تو دیگه از این فلسفه بازیای تخمی و تفکر نهیلیسمی نداشته باش!
من یه پسر وحشی مو فرفری می خوام یا یه دختر لات ژولی پولی! خود دانی :)))))

No comments:

Post a Comment