Tuesday, August 30, 2011

سلام غریبه - نامه نوزدهم

یه فیلم کلاسیک هس که نمی دونم اسمش چیه! فک کنم اسمش نامه عاشقانه س… ماجرا از این قراره که یه نامه خعلی رمانتیک عاشقانه بدون عنوان سر از یه کتاب فروشی درمیاره، همه کارکنان اون کتابفروشی در شرایطی متفاوت به این نامه برخورد می کنن و همه هم بدون استثنا اون نامه رو به خودشون می گیرن، بر اثر سوء تفاهمی که نامه بین کارکنان بوجود میاره یه سری روابط عاشقانه بین آدمای اون کتابفروشی شکل می گیره  که شاید فلانی این نامه رو برای من نوشته! اما بامزه اینه که همه در باطن معشوق خودشونو تو اون جماعت انتخاب کرده بودن و بعد نشونه ها رو عمدن به اون ربط می دادن. فقط این نامه جرات و جسارت ابرازش رو بهشون داده بود… اینکه با خودشون روراست باشن و بی پروا بگن که چی می خوان حتی با توجه به شرایطی که برای بعضیاشون بنظر مساعد نبود، این جسارت رو پیدا کردن که خواسته شونو به زبون بیارن! (حتی اگه به در بسته بخورن)…
قضیه نامه های من به تو هم مث اون نامه عاشقونه س. من تو رو نمی شناسم. نمی دونم کجایی! چه شکلی هستی!  هیچ تصوری از تو ندارم… طرز فکرتو نمی دونم، همینطور سلیقه تو… واسه همین هر کسی که این نامه ها رو بخونه می تونه به خودش بگیره، نه؟ بامزه س… اما کیه که دلش بخواد، واقعن دلش بخواد جای تو باشه؟ ینی خود تو باشه… این یه انتخابه! و راستیتش اصن انتخاب کمی نیس، چون علاوه بر خودش، منم باس قانع شم که اون خود غریبه س! عجب گوزپیچی شد ماجرا… هه هه هه
یه چیز بامزه! تو می دونی جفتگیری شتر مرغا چه جوریه؟ شترمرغ ماده می شینه و خواستگارا یا شترمرغای مرد میان جلوش هی می چرخن و بالاشونو باز می کنن و می رقصن! اونوخ خانومه، اونی رو که قشنگ تر برقصه بعنوان جفتش انتخاب می کنه… فقط فک کن یه همچین چیزی تو آدما هم باب بود… ها ها ها… اوخ چقده باس قرو قنبیل میومدین تا ماها بلکه بپسندیمتون… ینی تصورش عالیه ها…هه هه هه… فک کن یه دختر معقول نشسته تو پارک، یه دفه چن تا پسر بپرن جلوش شروع کنن بابا کرم رقصیدن! عالیه… راستی رقصت خوبه؟ من رو رقص مردونه خعلی حساسما! گفته باشم،…  زیادی تکون بخوری، گل و گشاد برقصی یا قر بدی (اینا هستن که زنونه می رقصن حتی واسه خنده) ممکنه وسط رقص یه ضربه نه چندان ملایمی بخوره به نقطه حساست و بعدم ولت کنم و برم! شک نکن… یه چیزایی رو اصن نمی تونم تحمل کنم، یکیش مردایی هستن که ظرافتای زنونه دارن، جلف می رقصن، لوسن، بچه گونه حرف می زنن، به عزیزم می گن عسیسم!!! و اشکشونم در مشکشونه!…

می دونی چیه؟ همه زنها در آرزوی یه قهرمانن! شاهزاده سیندرلا که سیندرلا رو از چنگ نامادری بد ذات نجات می ده، شاهزاده زیبای خفته که با جادوگر می جنگه و با یه بوسه جادویی به زیبای خفته جون می ده، شاهزاده سفید برفی، شاهزاده پری دریایی،… یه عالمه مثال دیگه! به قول مش قاسم دروغ چرا؟! همه مون دنبال شاهزاده رویاهامونیم… شنیدی گاهی به مسخره به دختری می گن: تو منتظری که شاهزاده ای سوار اسب سفید بیاد…
بعععععله آقا جون! ما همه مون منتظر اون شاهزاده ایم… نه اینکه واقعن شاهزاده باشه، نه اینکه واقعن سوار اسب سفید که هیچ، سوار جگوار سفید بیاد… مهم اینه که قهرمان باشه و بتونه نقش قهرمان زندگیمونو به عهده بگیره! غریبه من هم باس مرد باشه و مرد کسیه که… ام م م م …. مرد کسیه که دیگه غریبه نباشه

No comments:

Post a Comment