Friday, August 26, 2011

سلام غریبه - نامه پانزدهم

 زن رو باس بغل کرد

زن رو باس بغل کرد و بی دلیل بوسش کرد
حتی وختی آرایش نداره،
موهای دست و پاش یه کم درومده
دو روز وخ نکرده ابروهاشو برداره
موهاشو برات براشینگ نکرده
پیژامه ت رو پوشیده
و خودشو گوله کرده تو تخت
تو جای خالی تو که هنوز گرمای تنتو داره
که سرشو فرو کرده تو بالشت
که بوی تنتو -نه ادکلنت- بوی تنتو با لذت
با هر نفسش بکشه توی ریه هاش
زن رو باس بغل کرد و تو بغل نگه داشت
و با همه شلختگی ظاهریش عاشقونه بوسش کرد
تا احساس امنیت کنه
که مردش همه جوره دوسش داره

نمی دونم غریبه این نتم رو دیده بودی یا نه… دیشب تو گودر خعلی تصادفی تو یه وبلاگ ناشناس دیدمش که یکی از فالوئرهای خودم شرش کرده بود، بدون اینکه اسمی از من برده شده باشه!… شنیده بودم این اتفاق زیاد می افته اما تا حالا واسه من پیش نیومده بود… حسابی قاطی کردم و نامه شدید اللحنی براشون فرستادم. امروز یه نامه محترمانه برام فرستادن که خود آنها هم این نت رو از فیس بوک برداشته ن و کلن خعلی جاها پخش شده بدون ذکر نویسنده ش… پوووووووف…  کلی ناراحت شدم، دیگه دستم به هیچ جا بند نیس واسه اثبات اینکه این نت منه! بچه منه!…  حالا نمی گم نت من تحفه ایه یا این یه سرقت ادبیه! موضوع اینه که این نت حس من بوده، یه چیزی که از دل من اومده بیرون شاید با تجسم تو! حالم حتی از اون وختی که کیفمو تو کوچه قاپ زدن بدتره… مث اینه که یکی کله تو قاپ بزنه، فکرتو، دلتو…. تو این جامعه ای که آدم هیچ کجا امنیت نداره، نه تو خیابون، نه تو شغلش، نه حتی جلوی تلویزیون و اینترنت!!! آدم تو نوشته هاشم امنیت نداشته باشه دیگه چه غلطی بکنه؟! تازه از اون بدتر فالوئرای عزیز خودمن که نت منو شر کردن، لایک زدن، کلی با هم زیرش گپ زده بودیم حالا رفتن زیر این نسخه جعلیش هم لایک زدن و شر کردن! ینی اینا واقعن نتای آدمو می خونن؟ یا شریک دزدن و رفیق قافله!؟ دلم از همشون گرفته بدجور! تو که می دونی، من ممکنه خعلی تو گودر نچرخم، ممکنه تو پیج همه سرک نتونم بکشم اما همونا رو که می رم با دقت می خونم… یه بار این اتفاق واسه یکی از فالوئرام افتاد که دیدم نتشو کس دیگه ای گذاشته بدون ذکر نویسنده، براش کامنت گذاشتم که این کارش درس نیس و عین دزدیه! حتی بدتر از دزدیه! این ینی که من اهمیت می دم به بقیه و فک می کردم همه همین جورین!
بیخیال، امروز صبح یه وبلاگ دیگه ساختم به آدرس:
‏http://khorderizehay-esadaf.blogspot.com/
هر چی نتای ریز ریز این شکلی داشتم ریختم توش. آبجی بزرگه می گه اونی که بخواد دزدی کنه از تو وبلاگت هم بر میداره… نمی دونم والا… اقلکن واسه خودم یه آرشیوه! بعد به خودم شک نمی کنم شاید اصن نت من نبوده :((

سه ساعت بعد
غریبه عزیزم! می دونستی این پونزدهمین نامه م به توئه؟ می گن پونزده عدد گشایشه! حالا قراره تو چی گشایش ایجاد کنه، خدا عالمه! امیدوارم گشادگی در ماتحت محترم شوما ایجاد نکنه که بخوای اومدنتو هی کشش بدی… هی کشش بدی!
هه هه هه…. راستی عکس جدید پروفایلمو دیدی؟! اینو سوگل ازم گرفته، اون روز که تازه موهامو رنگ کرده بودم، گفت بیا بریم پشت بوم شرکت ازت عکس بگیرم! ما هم رفتیم و شال و روسری رو باز کردیم، موها رو باد دادیم و هی ژستای آبدوخیاری گرفتیم که سوگل ازمون عکسای هنری بگیره! بعد یه دفه متوجه پشت بوم ساختمون بغلی شدم که یه عمله هه داش مات و مبهوت نیگامون می کرد و تازه دوستشم صدا زد بیاد تماشاااا… ها ها ها… منو سوگل در رفتیم و برگشتیم تو ساختمون. تا یه ساعت به قیافه کارگر ساختمونه می خندیدیم!
بفرمایین اینم عکس نسبتن جدید ماااا، تقدیم شوماا! خواستی بذارش تو کیف پولت… خوشم میاد عکسم باهات باشه همیشه، وختی خودم نیستم کنارت! عکس فوری به اضافه یه بوس فوری وسط ابروهات :****

No comments:

Post a Comment