Sunday, August 28, 2011

سلام غریبه - نامه هفدهم

امروز که داشتم می رفتم شرکت، تو تاکسی رادیو روشن بود… گزارشگر داش از مردم می پرسید خوشبختی چیه؟ سئوال، آخر تخمی و کلیشه ای بود و آدما هم متقابلن جوابای کلیشه ای و تخمی می دادن…. از خوشبخت ینی بوسه زدن به دست مادر گرفته تااااا آماده شدن برای ظهور آقا! سئواله منو حسابی به فکر انداخت…
یادمه چن سال پیش یکی از دوستام منو دعوت کرد خونه ش. منم به خیالم که مهمونیه، کلی تیپ زدم و رفتم. وختی رسیدم با کلی آدم عجیب غریب و بی ربط مواجه شدم و گیج شدم که ماجرا چیه! بعد همکارم خواس که همه ساکت بشن و موضوع جلسه رو مشخص کرد… پووووف… گلد کوئست! من اصن از این بیزینسای شاخه ای بی محتوا خوشم نمیاد و اگه می دونستم واسه چی دعوت شده م، نمی رفتم. می دونم خعلیا این نوع بیزینس رو دوس دارن و توش کلی هم موفقیت داشتن اما من خوشم نمیاد…. سلیقه ایه دیگه… اینکه به همه دوستا و اطرافیان به چشم پله هایی واسه پیشرفت خودت نیگاه بشه… بخوای مخشونو بزنی تا رتبه خودت تو اون جدول مسخره بالا بره… یه بیزینس بی محتواااا! خلاصه بماند، همکارم برای اینکه ما رو تشویق به شرکت تو این پروژه کنه، ازمون خواس که هممون آرزوهامونو بگیم! یکی گفت آرزوش سفر به دور دنیاس! یکی دیگه گفت دلش می خواد یه سوله داشته باشه و اونجا رو تبدیل به آتلیه کنه! و از همه خنده دارتر یه دختره گفت دلش می خواد یه جت شخصی داشته باشه… من هاج و واج بهشون نیگاه می کردم و سعی می کردم جلوی پوزخند زدن و قهقهه زدنمو بگیرم… سخت بود خدائیش، اونم واسه یکی مث من! (واقعن شایسته تقدیر بودم)… بعد نوبت من شد و همه چشما به سمت من چرخید… گفتم: والا من هیچ آرزویی ندارم که با پول زیاد و گلدکوئست بخواد برآورده شه! من نه خونه تو الهیه آرزومه، نه پورشه آخرین مدل، نه سفر به ایستگاه فضایی! آرزوهای من مادی نیس! البته دوس دارم یه سفر برم پاریس که اونم چن ماه دیگه دارم می رم، دوس دارم تو کارم موفق باشم که هستم و بیشتر هم خواهم شد… دوس دارم غریبه وارد زندگیم شه که البت اون دست من نیس، به قضا قدر برمی گرده، دوس دارم برم کویر، دوس دارم شاد زندگی کنم، شااااااد… واسه هیچکدوم از اینکارا به گلدکوئست نیازی ندارم!… همه مبهوت نیگام کردن و بعد سریع ندیده م گرفتن انگاری که به یه موجود فضایی برخورد کرده باشن! و همکارم هم ترجیح داد زودتر منو راهی کنه خونه تا حرفام کسی رو از شرکت تو این پروژه منصرف نکنه! من شعار نمی دادم غریبه! من همونجوری که حرف می زنم زندگی می کنم! من یه خونه نقلی رو به یه قصر با اتاقای زیاد ترجیح می دم! دلم می خواد همه چی خونه م دم دهنم باشه اصن… از خونه های گل و گشاد که از گوشه کنارش بی خبر باشم، می ترسم! واقعن می ترسم! ماشین مورد علاقه م جگواره، جگوار کلاسیک! یا مینی کوپر! از دیزاین ماشینای جدید خوشم نمیاد، هویت ندارن انگار… همشون آیرودینامیک و شکل همن! اما خدائیش هیچ ماشینی رو می شه گیر آورد که شبیه ژیان باشه یا فولکس قورباغه ای؟! هرچن من که تصدیق ندارم و از اونجایی که علاقه ای به رانندگی هم ندارم، پس ماشین هیشوخ برام آرزو نبوده! دلم می خواد سفر کنم گاهی اما اگه پیش نیاد هم نمی میرم که! ایتالیا نشد، تا یزد که می تونم برم! ها ها ها… مهم اینه که آدم ذهن ساده ای داشته باشه، اونوخ زندگیشم ساده می شه! نه اینکه بدبختیا کم شه، فقط برخورد آدم با بدبختیا، انگار راحت تر می شه!
خوشبختی ینی همین بوخوداا… اگه گزارشگر رادیو از من این سئوالو می کرد، بهش می گفتم همینکه شاد زندگی کنی و هدفت تو زندگی رضایت و شادی باشه، ینی خوشبخت هستی!
عصری با مامان و آبجی بزرگه طبق برنامه رفتیم سینما! ورود آقایان ممنوع! من منتقد سینمایی نیستم… این فیلم از قرار هدفش خندوندن مخاطب بود، ما هم حسابی خندیدیم… پ لابد موفق بوده تو کارش! هه هه هه … مامانم یه کم هیجان زده بود. ما بچه ها یه ایرادی که داریم اینه که یادمون می ره از پدر مادرمون! یادمون می ره که اونا هم هنوز کودک درونشون فعاله! یادمون می ره واسه یه برنامه های این شکلی بابا، مامانا رو هم ببریم! براشون وخت بذاریم! مامانم سال ها بود که سینما نیومده بود و هرچن طبق گفته خودش خعلی از مکالمه ها رو نمی فهمید (مامان یه ریزه گوشش سنگین شده:( ) اما از اون احساس گریز زدنه که دیروز گفتم کلی لذت برد… تو برنامه م هس یه بار هم با بابا برم کنسرت شهرام ناظری، دوتایی :)) خعلی دوسش داره!

پ.ن. نشد واسه فردا بلیط تئاتر بگیرم غریبه! سرم امروز خعلی شلوغ بود. امیدوارم حالا حالاها اجرا داشته باشه، والا دلم می سوزه که ندیدمش!:( 

پ.ن. تو جوون تر بودی گیتار نمی زدی احتمالن؟! دارم یه تحقیقی می کنم که چرا همه پسرا یه دوره از زندگیشون گیتار می زدن؟ اگه می زدی، می شه بگی چرا ساکسیفون نمی زدی یا ویولن سل؟!؟! آکاردئون هم خوبه، حتی ساز دهنی… چرا گیتااااااار؟!؟

No comments:

Post a Comment